، تا این لحظه: 6 سال و 10 ماه و 29 روز سن داره

فرشته ی زمینی

یسنای گلم خوش اومدی

1396/4/14 18:55
نویسنده : مامان سمیه
165 بازدید
اشتراک گذاری
سمیه:
سلام عروسکم ، خوشگل و ملوسکم
بالاخره تونستم تورو با دستام لمس کنم ، خیلی وقته که منتظرت بودیم و برای سلامتی تو دعا میکردیم ، تا این که دکتر برای دوشنبه 29خرداد وقت بستری داد ، نمیدونی چه اضطرابی داشتم ، اون شب رفتیم خونه مامان مریم ،و بعد ساعت 9رفتیم زایشگاه ، خوشبختانه اونجا فقط ازمایش گرفتن و گفتن که بره خونه و فردا سه شنبه صبح ساعت7اینجا باشید ، منم که انگار دنیا رو بهم دادن ...
خلاصه صبح روز سه شنبه شد و ما یعنی من و مامان مریم رفتیم زایشگاه ، تو راه با خودم میگفتم یعنی چی میشه ،خدا یه بچه سالم بهم بده...
ساعت 9 با لباس اتاق عمل رفتیم توی اتاق انتظار عمل، قلبم داشت از سینم میزد بیرون ، ...
اسم منو صدا زدن ، با پای خودم رفتم اتاق عمل ، یعنی چی میشه ...
دکتر بیهوشی میخواست از کمر بی حس کنه ،، خوشبختانه تا اینجا درد نداشت. ، وقتی بی حس شدم ، ساعت تقریبا 11.5دقیقه بود که عشقم ،جیگرم، به دنیا اومدی و با صدای گریه ی قشنگت بغض گلومو گرفت ، چه صحنه جادویی و زیبایی بود ، همزمان با به دنیا اومدنت صدای اذان فضای اتاق عمل رو پر کرد ، چه زیبا و چه معنوی بود .
من شب قبلش از استرس خوابم نبرده بود و اون شبی که تو بدنیا هم اومدی نخوابیدم ،حتی یه لحظه ،...
الان که تو رو دارم پی به وجود قدرت خدا میبرم ..
دخترم تو بیمارستان از تمام بچه های بخش نجیب تر بودی و خانوم تر ... هیچ اسمی لایق تو نبود ومن دنبال اسمی بودم که برازنده نجابت تو باشه ..
بابا پیشنهاد اسم یسنا رو داد ..
دوست دارم یسنای من ، خانومم





















پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)